بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 36
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: خاتمی به چند تن از نزدیکانش گفته است؛ از اول باید می دانستیم که ائتلاف با منافقین و بهایی ها بالاخره کار دستمان می دهد.
گفت: می خواهد رد گم کند و نقش اصلی خود به عنوان «ستون پنجم» دشمنان بیرونی را که در ملاقات با جرج سوروس برعهده گرفته بود، از ذهن ها پاک کند.
گفتم: مگر پیروی بی کم و کاست و مو به موی خاتمی و کروبی و موسوی از فرمول دیکته شده سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل قابل انکار است.
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که به آمریکا پناهنده شده می گوید نه فقط خاتمی و موسوی و کروبی، بلکه آمریکا و انگلیس هم درباره ایران دچار توهم شده بودند وگرنه به این حماقت بزرگ دست نمی زدند.
گفتم: شخصی از رفیقش پرسید؛ چرا همه مردم به من میگن «احمق»! رفیقش گفت؛ الان نشونت میدم و بعد دو تا لیوان آورد و آنها را زد به هم. دوستش داد زد و گفت کیه در میزنه؟ و یارو بهش گفت؛ حالا فهمیدی چرا به تو میگن احمق! و بعد گفت؛ خب! بیا این لیوان ها رو نگه دار، من برم درو باز کنم!
برای دیدن عکس در سایز بزرگ رو عکس کلیک کنید
میرحسین موسوی به جای عذرخواهی از ملت ایران و توضیح درباره خیانت های زنجیره ای خود همچنان مشغول مغالطه و توجیه تراشی است.
وی در مصاحبه با سایت کلمه، درباره اعتراضات گسترده مردمی و رسانه ای گفت: بنده قصد پاسخ داشتم اما نامه برادر عزیزم آقای کروبی مرا منصرف کرد. نگاه ایشان دلیل بسیاری از این بداخلاقی ها را روشن می کند. دلیل دوم سکوت آن بود که اینها از شگردهای رژیم های توتالیته شبیه دوران استالین استفاده می کنند. آنها روی گوبلز را در جعل و دروغگویی سفید کرده اند و تهمت و دروغ را جزئی از دیانت متحجرانه خود قرار داده اند. این همه دروغ و تهمت نشان داد اسلام حضرات چگونه اسلامی است.
وی درباره این سؤال «کلمه» که «چطور می توان بر این تفرقه افکنی ها و شکاف ایجاد شده در اثر تبلیغات سوء فائق آمد؟ جنبش سبز چطور می تواند در جهت پوشاندن و کم کردن شکاف های مختلف گام بردارد و وحدت ملی را در برابر تفرقه افکنی های دولتی حفظ کند» گفت: «در کنار تلاش برای گسترش آگاهی ها و مبارزه با انتشار دروغ و قلب حقایق، نباید خاطره بحثها و گفتگوهای صمیمانه روزهای انتخابات را از یاد برد. نباید از یاد ببریم که چه طور پیش از آن که مداخله های به اصطلاح امنیتی فضای گفتگوی مدنی را به آشوب بکشد و صدای بحث و گفتگو را خاموش کند، شنیدن صدای همدیگر را در گفتگوهای انتخاباتی تجربه و تمرین می کردیم. نباید زنجیره سبزی که تمام اختلافات و تفاوت ها را از جنوب تا شمال شهر و کشور به هم پیوند می داد و زیستن در کنار هم را به ما می آموخت فراموش کنیم.
میر حسین موسوی با این حال ترجیح داد به سؤالات کاملاً روشن پاسخ ندهد از جمله اینکه چرا گندم نمایی و جو فروشی کرد و در حالی که دم از احیای خط امام و نگرانی برای ارزشهای انقلاب می زد، مورد حمایت متفقانه جبهه ضد انقلاب قرار گرفت؟ چه خیانت هایی به کشور و ملت کرد که مدال شجاعت از سران اسرائیل و آمریکا و انگلیس گرفت و حتی یکبار هم نسبت به آنها اعلام برائت نکرد؟ و به چه دلیل سلطنت طلبان و تروریست های منافقین و تندرو ریگی، و بهایی ها و مارکسیست ها و نهضتی ها و جبهه ملی ها برای او هورا کشیدند؟ آیا این عملکرد منافقانه، مصداق بارز دروغ گویی و غش در معامله با مردم نبود؟ آیا برپایی آشوب و آتش افروزی و حمله به همه مقدسات اسلامی و انقلابی، «گفت وگوی مدنی» بود؟! تن ندادن به قانون و تلاش برای انسداد کشور در راه انداختن جنگ حیدری- نعمتی چطور؟ آیا امثال موسوی محملی در خدمت دشمن برای دو قطبی کردن و از هم پاشاندن کشور نبودند؟ حمله به پایگاه بسیج و نیروی انتظامی و بانک و عابران و زنان و کودکان رهگذر هم جزو همان گفت وگوهای مورد ادعا و زیستن در کنار هم بود؟ و آیا اینکه آقای رابرت گیتس وزیر جنگ آمریکا پس از دیدن دو دستگی ایجاد شده از سوی دست اندرکاران فتنه سبز گفت که ما تاکنون از تحریم ها ناامید بودیم و اکنون باید تحریم ها را تشدید کرد، در راستای همان دغدغه وحدت ملی بود؟!
میر حسین موسوی همچنان از این پاسخ طفره می رود که چرا نشست با گروهک هایی چون نهضت آزادی را انکار کرد اما یک سال بعد یکی از سایت های وابسته به وی برخی از همین دیدارها را منتشر کرد. یا چرا برخی از اعضای ستاد وی در ارتباط مستقیم با سفارت انگلیس و حلقه لندن و اتاق سیا در دوبی بودند و چرا برخی از همان اعضا هم اکنون در پناه دولت های آمریکا و انگلیس و فرانسه قرار گرفته اند؟ و چرا تروریست ها و منافقین و حرمت شکنان دستگیر شده در عاشورای سال 88، از سوی وی به عنوان «مردمان خداجو» معرفی شدند؟
از دو حال خارج نیست یا موسوی به کارگزاری سرویس های جاسوسی استکباری تن داده بود و یا اینکه جاه طلبی و عقده های ناکام، وی را تا آنجا کشاند که تن به هر نوع خیانت به نفع گروهکها و جبهه ضد انقلاب خارجه داد و در هر حال واقعیت این است که به قول معروف یک غلط با هزار توجیه می شود هزار و یک غلط!
روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود روز دوشنبه خود نوشت:
گفت: این روزها سران فتنه بدجوری از یادآوری واقعه عاشورا و بازخوانی ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام ابراز نگرانی کرده و عصبانی به نظر می رسند.
گفتم: حق دارند! چون یادآوری واقعه عاشورا، نشان می دهد که موسوی و خاتمی و کروبی در جریان فتنه 88 در نقش چه کسانی ظاهر شده بودند.
گفت: ایول!
گفتم: عمر سعد و شمر و ابن زیاد با وعده و دستور کاخ سبز اموی در مقابل امام حسین(ع) ایستادند، سران فتنه هم با دستور آمریکا و اسرائیل و انگلیس شال سبز اموی بر گردن انداختند و در مقابل اسلام صف کشیدند.
گفت: باز هم ایول! عمر سعد و شمر و ابن زیاد در آغاز کار ادعای مسلمان بودن داشتند و بعد از پایان ماجرا، با صراحت به نفی اسلام و نبوت پرداختند.
گفتم: سران فتنه هم ابتدا ادعای پیروی از خط امام(ره) داشتند ولی چند ماه بعد، نه فقط خط امام(ره) را نفی کردند، بلکه به امام حسین(ع) و اسلام نیز آشکارا اهانت کردند.
گفت: عمر سعد روز عاشورا لشکر خود را «سپاهیان خدا» نامیده بود!
گفتم: سران فتنه هم از اهانت کنندگان به عاشورای حسینی(ع) با عنوان «مردان خداجوی»! یاد کردند.
گفت: پس حق دارند از یادآوری تاریخ عاشورا عصبانی باشند ولی حالا که فتنه تمام شده چرا هنوز وحشت زده اند.
گفتم: از بقیه ماجرا می ترسند و باید هم بترسند چون فتنه تمام شده، اما هنوز «مختار» کار خود را شروع نکرده است.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک